دروغ، بدهی فنی، سقوط هواپیما، خطای انسانی و غیره!

دروغ، بدهی فنی

الان که شروع به نوشتن این نوشته کردم، در حدود ده روز از حادثه دردناک سقوط هواپیما میگذره، همه‌مون هم ۱۰۰۰ تا تحلیل و فرضیه در این رابطه شنیدیم و خوندیم و یا حتی خودمون هم در نقش تحلیلگر اظهار نظرهایی کردیم. توی این نوشته به هیچ وجه نمیخوام بصورت مستقیم راجع به این اتفاق و حواشیش چیزی بنویسم و اظهار نظر کنم، اما در اصل میخوام اوضاع و احوال کشور، اتفاقات اخیر و یکسری موارد باربط و بیربط دیگه رو از منظر یکسری بهروشهای مدیریتی به هم ربط بدم و یکمقداری هم نتیجه‌گیری بکنم. از شما هم میخوام که اگر در رابطه با هر بخش این نوشته نظری دارین برام کامنت بذارین و با همدیگه تبادل نظر کنیم 🙂

نوشته‌ام رو با یک سئوال ساده شروع میکنم، تا حالا عبارت “بدهی فنی” که به عنوان معادل فارسی برای Technical Debt استفاده میشه به گوشتون خورده؟ احتمال میدم علیرغم اینکه همه‌مون بصورت مستقیم و غیرمستقیم باهاش درگیر هستیم به گوشتون نخورده باشه!

تعریف بدهی فنی

بدهی فنی یکجورایی مثل همون بدهی پولی میمونه، یعنی یک چیزی که بالاخره باید پرداخت بشه و شاید بهتره بگیم که باید پس داده بشه اما خب ممکنه پس دادنش خیلی طول بکشه، هیچ وقت انجام نشه یا هر سرنوشت دیگه‌ای براش پیش بیاد! بدهی کلا چیز خوبی نیست و اگه براش فکری نکنیم برامون دردسر میشه! روی این مورد که احتمالا بحث خاصی نداریم. اما خب بریم سر یک تعریف خودمونی از بدهی فنی 🙂 بدهی فنی به اون دسته از مواردی میگیم که در مراحل مختلف یک پروژه یا چرخه عمر یک محصول نرم‌افزاری باید انجام بشه اما خب انجام نمیشه و پشت گوش انداخته میشه! مثلا وقتی که در زمان بهره‌برداری از یک محصول نرم‌افزاری با مشکلی مواجه میشیم، به جای اینکه بشینیم و اون مشکل رو بصورت اصولی و ریشه‌ای حل کنیم، معمولا با روشهای دم دستی و موقتی سعی میکنیم که مشکل رو برطرف کنیم. و خب باعث میشیم که عملا این مشکلاتی که نصفه و نیمه رسیدگی شدن، همینجوری روی هم تلنبار بشن 😰

خیلی از مواقع هم بروز چنین شرایطی به خاطر برطرف کردن مشکلات نیست و مثلا در زمانهای توسعه پیدا کردن یک محصول اتفاق میفته! خیلی از مواقع شما در شرایطی که میخواین به درخواستهای مشتری و کاربران محصولتون واکنش نشون بدین، به جای اینکه اصول اولیه رو رعایت کنید، از روشهای دم دستی و موقتی استفاده میکنید و قواعد اولیه‌ای که برای طراحی و تولید محصولتون در نظر گرفته بودین رو بهش پایبند نمیمونید و بعد از اینکه چندین بار اینکار رو تکرار میکنید میبینید که یک محصول وصله و پینه شده دارین!! 🥺

خب حالا مشکل کجاست؟ والا مشکل خاصی که نیست 😜 اصل موضوع اینه که شما وقتی یک محصولی با بدهی فنی بالا دارین عملا نگهداریش براتون بسیار پردردسر و پرهزینه میشه! چرا؟ چون به هرجاش دست بزنید ممکنه ۱۰ جای دیگه‌اش بترکه! برای اینکه بتونم مشکل وجود بدهی فنی رو توضیح بدم باید از یکمقداری قبلتر شروع کنم.

ما یک شاخص کلی برای نگهداری یک محصول در طول چرخه عمرش داریم به اسم “هزینه تغییرات” یا همون “Cost Of Change” خب داره میگه که اصولا هرچقدر از عمر یک محصول میگذره هزینه نگهداریش بالاتر میره؛ اما چرا؟ اگه یکمقداری روش تمرکز کنید، میتونید حدس بزنید که چرا! خب یکی از اولین دلایلش میتونه این باشه که مثلا تیمی که روی این محصول کار کردن دیگه توی شرکت نیستن، پس اگه فرد دیگه‌ای بخواد روی این محصول کار کنه (حالا چه بخواد یک چیزی بهش اضافه کنه یا مثلا یک مشکلی رو برطرف کنه) طبیعتا زمان و انرژی خیلی بیشتری باید صرف کنه! میتونم براتون یک مثال خیلی ساده‌تر هم بزنم! شما یک ماشین تولید ۲۰ سال پیش رو تصور کنید؛ یکی از اصلیترین مشکلاتی که باهاش مواجه هستین تامین لوازم یدکی برای اون ماشین هستش چون دیگه مشابهش توی بازار خیلی کمه و این یعنی هزینه نگهداری بالاتر نسبت به اون روزی که این ماشین هنوز توی بورس بوده 🙂

بدهی فنیخب حالا این وسط بدهی فنی چی میگه؟ هیچی دیگه، طبق توضیحی که بالا دادم هزینه نگهداری یک محصول همینجوری به خودی خود در طول عمرش بالا میره، اما حالا شما تصور کنید که این محصول در طول مثلا ۵ سال گذشته کلی هم وصله و پینه شده (یعنی همون بدهی فنی انباشته شده) پس طبیعتا الان دیگه هزینه نگهداریش طبق همون الگوی معمول افزایش پیدا نکرده، بلکه بسیار بیشتر از شرایط معمول شده؛ شرایط میشه اون چیزی که توی نمودار میتونید ببینید.

یک نکته منفی دیگه هم که اتفاق میفته و توی نمودار دیده میشه اینه که شما به مرور زمان پاسخگوییتون نسبت به مشتری و کاربران سیستم هم کم میشه! چرا؟ چون سیستم اینقدر گیر و گور داره که شما واقعا نمیتونید درخواستها و مشکلات احتمالی رو به درستی مدیریت کنید.

خب حالا چه کار باید کرد؟

راستش اینکه چه کار باید کرد، در مرحله اول به این برمیگرده که شما کجای کار هستین و راجع به چه میزان بدهی فنی داریم صحبت میکنیم. به طور معمول، وضعیت رو به سه سطح تقسیم‌بندی میکنن که الان توضیح میدم و برای هر کدوم از این وضعیتها راه حلی پیشنهاد میشه که اونم یک اشاره‌ای میکنیم.

وضعیت اول، بدهی فنی کم: خب همونطوری که از عنوانش میشه نتیجه‌گیری کرد، یعنی اوضاع خیلی هم خراب نیست و میشه بگیم که مشکل رو زود فهمیدیم و میخوایم سریع براش یک راه حل پیدا کنیم. توی این شرایط خب بطور معمول دست به اصلاحات میزنیم و شروع میکنیم به پیدا کردن اون وصله و پینه‌هایی که کردیم و برای اصلاح اصولیشون زمان و انرژی میذاریم. طبیعتا اینکار رو به تدریج و بصورت مرحله‌ای انجام میدیم تا کل سیستم اصلاح بشه و برگردیم به همون شرایط ایده‌آل یک محصول! حتی اینکار رو میتونیم بصورت منظم تکرار کنیم. مثلا بگیم که ما در هر سال یکماه رو برای این بهبودها و اصلاحات در نظر میگیریم.

وضعیت دوم، بدهی فنی متوسط: همینجا بگم که این عنوانها رو خودم دارم اختراع میکنم و چیزهایی به اسم کم و متوسط و زیاد و … یکسری عبارات نسبی هستن که خودتون باید راجع بهشون نتیجه‌گیری کنید. خب توی این حالت بدهی فنی زیاد شده و طبیعتا به همون نسبت برطرف کردنش هم زمان، انرژی و بطور کلی منابع زیادی لازم داره! توی این حالت تصمیم‌گیری هم خیلی سخته، چون نمیتونی درست هزینه-فایده کنی و ببینی چه تصمیمی درسته! ترجیح میدم روی این حالت خیلی توضیح ندم چون اغلب مواقع تصمیم این میشه که این وضعیت رو یا به عنوان بدهی فنی کم تصورش کنیم (حالت قبلی) یا اینکه با چشم بدهی فنی زیاد بهش نگاه کنیم (حالت بعدی) و متناسب با این تصمیمی که میگیریم باهاش رفتار میکنیم.

وضعیت سوم، بدهی فنی زیاد: خب توی این حالت معلومه که ما مدت زمان زیادی بیخیال بودیم و الان یکهو یادمون افتاده که مدیریت سیستم از دستمون در رفته یا دیگه داره در میره! معمولا توی این حالت اصلاح و بهبود راه حل منطقی به نظر نمیرسه و عملا تنها گزینه، جایگزینی سیستم با یک سیستم تازه است. چون با هزینه‌ای که باید صرف کنید تا یک محصول قدیمی رو یکمقداری بروز کنید طبیعتا میتونید یک سیستم جدید و بروز رو تولید کنید.

بدهی فنی و اوضاع و احوال کشور

بخش سخت این نوشته همین بخش آخرش هستش چون حقیقتش خیلی نگران بازخوردهایی هستم که میگیرم. نگرانیم بابت این هستش که علیرغم اینکه همه اطرافیان میدونن که من هیچوقت اظهار نظرهای سیاسی نمیکنم (چون سررشته‌ای ندارم) اما این نوشته رو صرفا از منظر سیاسی بخوان تحلیل کنن و نه از منظر مدیریتی؛ اما خب در نهایت به این جمعبندی رسیدم که بنویسم بهتره 🙂

دیگه الان فکر میکنم همه راجع به عنوان بدهی فنی به اندازه کافی توجیه شده باشین 😬 پس بریم سروقت ارتباط این نوشته با اوضاع و احوال اینروزهای کشور! موضوع از اینجا شروع شد که چند شب پیش با همسرم داشتیم دوباره در رابطه با این اتفاقات اخیر و تحلیلها و یکسری موارد دیگه صحبت میکردیم و مسیر صحبتها رفت به سمت انتخابات مجلس و اینکه آیا اینسری رأی میدیم یا نه! 🤔 با این مقدمه شروع کنم که من از دوران دبیرستان و اولین سالی که میتونستم توی انتخابات شرکت بکنم فکر کنم هر چی انتخابات بوده رو شرکت کردم و رای دادم، ریاست جمهوری، مجلس، شورای شهر و … اما راستش الان که دارم اینرو مینویسم احتمال اینکه بخوام توی اینسری انتخابات مجلس شرکت بکنم خیلی خیلی کم هستش! اما چرا؟ چی فرق کرده که بعد از N دوره مشارکت توی انتخابات ایندفعه نظرم عوض شده؟ والا راستش برمیگرده به همین روضه‌هایی که بالا خوندم 🙁

به نظرم نظامهای اجتماعی/حکومتی هم از این قاعده بدهی فنی (یا هر عنوان دیگه‌ای که براش بذاریم) مستثنی نیستن! بطور طبیعی میتونیم فرض کنیم هر نظامی که تشکیل میشه، روز اول با بدهی فنی صفر شروع به کار کرده و خب هرچقدر که از عمرش میگذره میزان این بدهی فنی میتونه همینجوری صفر یا نزدیک به صفر بمونه (اگر اون اصلاحات و بهبودها جدی گرفته بشه) یا اینکه همینجوری و به تدریج بدهی روی بدهی جمع بشه! تماما برمیگرده به اینکه سیستم چقدر نسبت به این موضوع آگاه بوده باشه و مکانیزمهای پیش‌بینی شده، چه‌جوری این موضوع رو مدیریت کرده باشن.

از عمر نظام جدید مدیریتی کشور، بیشتر از چهل سال میگذره و میخوایم این نظام مدیریتی رو به عنوان یک محصول در نظر بگیریم. فرض رو بر این میذاریم که یک تیم، چهل سال پیش نشستن و یک محصولی رو طراحی و تولید کردن! فرض دوم رو هم روی این میذاریم که این محصول در ایده‌ال ترین شرایط و منطبق بر تمامی اصول و بهروشهای اون روز طراحی و تولید شده؛ حالا بطور طبیعی و طبق همه اون داستانهایی که بالا نوشتم، هرچقدر که از عمر این محصول گذشته، هزینه نگهداریش هم افزایش پیدا کرده! توضیح دادم که مثلا طراحان و تولید کنندگان سیستم دیگه نیستن (فوت شدن، از تیم جدا شدن و …)، پس افرادی که از سیستم سر دربیارن کم شدن و خیلی موارد دیگه! اما خب این افزایش هزینه نگهداری چقدر بوده؟ این هزینه چقدر متناسب با عرف افزایش داشته؟ ما الان چقدر بدهی فنی داریم که به همون نسبت هزینه نگهداری محصول هم از میزان عرفیش فاصله گرفته؟

راستش از نگاه من، بدهی فنی توی یک سیستم مدیریتی مملکت میشه مواردی که به مرور زمان باهاش مواجه میشیم و خیلی جدیش نمیگیریم! وقتی هم که جدی نگیریم احتمالا کار خاصی هم براش نمیکنیم. از نظر من اتفاقی که افتاده اینه که توی این ۴۰ سال ما برای بدهی‌های فنی، کار خاصی نکردیم و طبق اون دسته‌بندی بالا از نظر من الان توی دسته سوم قرار میگیریم 🙁 ما توی این ۴۰ سال عمده کارهایی که کردیم از جنس وصله و پینه کردن بوده و هیچوقت چیزی رو اصولی و ریشه‌ای حل نکردیم. اگه چیزی رو خواستیم به سیستم اضافه کنیم، بدون اینکه طراحی سیستم رو بازنگری بکنیم و یک تغییر اصولی اعمال کنیم این چیز جدید رو بزور چسبوندیمش به سیستم؛ اگه هم اشکالی پیش اومده، روش ماست‌مالی رو انتخاب کردیم و از عباراتی مثل خطای انسانی، تقدیر، مکر دشمن و … استفاده کردیم.

توی این فضاها که دارم صحبت میکنم یک جمله از سریال چرنوبیل که اتفاقا توی همین چند روز بعد از اعلام اصابت موشک هم خیلی اینور و اونور نقل شد میاد توی ذهنم. همین تصویری که برای نوشته گذاشتم. باید باور کنیم دروغهایی که در سطوح مختلف یک نظام مدیریتی گفته میشه عملا داره به بدهی‌هامون اضافه میکنه 🙁 چیزی هم که در ادامه این جمله توی سریال گفته میشه خیلی تاثیرگذاره!! میگه “مشکل اصلی این دروغ گفتنها و دروغ شنیدنهای پشت سر هم خود این دروغها نیستن بلکه اینه که بعد از یک مدتی، شما دیگه قدرت تشخیص راست از دروغ رو هم از دست میدی”.

خب، در رابطه با اوضاع مملکت بذارین از نظر خودم براتون یکسری مثال خیلی ساده بزنم. اولیش میشه اینکه خب ما الان حدود ۳۰۰ تا نماینده مجلس داریم. از همین تعداد طبق اعلام همین چند روز پیش شورای نگهبان ۹۰ نفرشون برای دور بعد رد صلاحیت شدن که خب اصل مشکلشون هم سوء استفاده از جایگاهشون در رابطه با مسائل مالی و اعمال نفوذ بوده!!! یک تعدادشون هم که احتمالا چون برای دور بعد اقدام نکرده بودن پس خبر جدیدی ازشون نیست. از نظر من اگه فرض کنیم که ۲۰۰ نفر میمونن، ۱۵۰ تاشون عملا نقش دکور رو توی مجلس دارن و خیلی خوشبینانه بخوام نگاه کنم ۴۰-۵۰ نفر آدم توی مجلس هست که ممکنه به یک دردی بخورن! الان شما اگه این ۴۰-۵۰ نفر رو از کل مجلس کم کنی و برسی به حدود ۲۵۰ نفر، عملا میتونی اسم این تعداد رو بذاری بدهی فنی مجلس 🙁 به نظر شما با این اعداد امیدی هست که با روش اصلاح و بصورت تدریجی بتونی این بدهی رو صاف کنی؟

یک مثال دیگه رو میتونم اینجوری بگم که اگه تا ۱۰ سال پیش توی بانکها، سازمانها و ادارات میچرخیدی ممکن بود با یکسری مدیران یا تک و توک کارشناسان ناسالم مواجه بشی و خب این بدهی فنی کمی حساب میشد و میتونستی با اصلاح تدریجی و تغییرات موضعی، بدهی رو صاف کنی، اما الان چه‌جوریه؟ از مدیر و معاون گرفته تا کارشناس و آبدارچی و … همه ناجور! این بانک، سازمان، وزارتخونه یا هر چیز دیگه‌ای رو چه‌جوری میخوای بصورت تدریجی اصلاح کنی؟

الان به نظرم نمیشه یک جای مملکت رو پیدا کرد که اگه روش دست بذاری، اوضاع بدهی فنیش خیلی قابل مدیریت باشه! از وزرا و نمایندگان مجلس گرفته که یا خانواده‌شون پرونده دارن یا خودشون مشکوک به مسئله هستند، تا رؤسا و مدیران و کارشناسان هر نهاد و سازمان ریز و درشت دیگه‌ای که اسمش رو میشه یا نمیشه برد!

همین تفاسیر، نتیجه‌اش میشه اینی که میگم من بعد از Nدوره انتخابات شرکت کردن، دیگه امید خاصی ندارم. توی دوره‌های قبلی هنوز باور داشتم که وضعیت رو میشه با ارفاق توی دسته دوم حساب کرد اما خب الان دیگه به نظرم عمیقا توی دسته سوم قرار میگیریم. نوشتن این جمله سخت‌ترین بخش این نوشته بود، چون تمام اونهایی که دور و نزدیک با من در ارتباط هستن، من رو به عنوان پدر نگاه مثبت و امید به آینده میشناسن و خب فکر کنم نوشتن این جمله شاید یک جمع خیلی زیادی رو ناامیدتر از گذشته بکنه! خدا من رو ببخشه 😭

حالا چه کار باید کرد؟

راستش بخش سخت ماجرا همین هستش! اینکه خب چه کار باید کرد؟ طبیعتا توی مدیریت یک مملکت خیلی نمیشه راحت گفت که خب سیستم شماره ۱ رو میذاریم کنار و سیستم شماره ۲ رو میاریم جاش؛ همونجوری که سیستمی که مثلا ۱۰ سال هست داره توی یک شرکت و سازمان استفاده میشه رو نمیشه یک شبه جابجا کرد و حتما با کلی چالش مواجه میشی دیگه چه برسه به یک مملکت؛ اینجا همونجایی هستش که اصلا باعث شده این نوشته رو بنویسم! شما پیشنهاد خاصی دارین؟

چیزی که من اعتقاد دارم و به نظرم یکی از مشکلات اساسی امروز مملکتمون هستش اینه که در رده‌های بالای نظام هنوز به وجود این بدهی عظیم فنی باور نداریم و خب تا زمانی که به این باور نداشته باشیم، هر روز وضعمون از دیروز بدتر میشه، دقیقا مثل وامی که هی قسطش داره عقب میفته و جریمه روی جریمه تلنبار میشه 🙁 (البته اینی که میگم باور نداریم، حداقل اون چیزی هست که من به عنوان یک آدم عادی میبینم! چون عزم جدی برای تغییر شرایط رو احساس نمیکنم)

در تکمیل این یکی دو تا جمله آخر، باید اینرو اضافه کنم که همیشه اولین گام تغییر و بهبود، پذیرش نامناسب بودن شرایط فعلی هستش؛ حتی وقتی یک معتاد قراره اعتیاد رو ترک کنه، اولین قدم این هست که بپذیره معتاده!!! چون تا زمانیکه میگه من معتاد نیستم و تفننی میکشم پس طبیعتا ضرورتی هم نمیبینه که خودش رو به کمپ معرفی کنه یا از متخصص کمک بخواد. به نظر من ما هم در رابطه با سیستم مدیریت مملکت الان در شرایط همون معتادی به سر میبریم که اعتیادش رو انکار میکنه 🙁

از همه اونهایی که ممکنه با خوندن این نوشته امیدشون رو از دست داده باشن عذرخواهی میکنم، اما واقعا اینرو نوشتم که از شماها کمک بخوام! اینکه شاید بتونیم با هم همفکری کنیم و یک راه حلی حداقل در حد و اندازه خودمون پیدا کنیم. خیلی دوست دارم نظرتون رو بدونم! پس لطفا نظرتون رو همین پایین یا با هر روشی که صلاح میدونید باهام به اشتراک بذارین 🙏

دیدگاه‌ها

  1. احمد

    سلام مباحث خوبی را مطرح کردید و ممنون ، امادوست عزیر کار از این حرفها گذشته و امکان درست کردن این همه خراب کاری راحت نیست و به این راحتی نمیشه کاری کرد ، در یه قسمتی خیلی عالی به موضوعی اشاره کرده بودی که یک معتاد قبول نداره که معتاده اول باید بپذیره که معتاده بعد باید بره سراغ درمان وقتی که میگه نفننی می کشم پس هیچوقت ترک نمیکنه و وضعش روز به روز بدتر هم مکیشه ، به نظر من اول و مهمتر از همه این حاکمان باید از از پست و مقام و موقعیتشان کناره گیری کنند و یک رفراندم بگذارند برای تعیین روش برای اداره که بدست چه نوع طرز تفکرهایی بیوفته ،اگر قراره که جمهوری باشه پس باید در رفراندم مشخص بشه و یا اگر قراره فدرالی به سبک کشور آلمان مدیریت بشه پس باید اکثریت مردم تعیین کنند ، بهر حال باید مدیران نالایق فعلی بروند کنار تا متخصصان و روشنفکران با تجربه که کم نداریم بیایند راس کار والسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.