شروع کردن مهمتر است یا از کجا شروع کردن؟ مسئله این است!

شروع کردن مهمتر است یا از کجا شروع کردن

چند هفته ای میشه که فرصت نشده اینجا چیزی بنویسم! البته مثل همیشه کلی عنوان نوشتم که بیام و “سر فرصت” تکمیلشون کنم اما خب این سر فرصت هیچ وقت پیش نمیاد! 🙁 تعریفمون از سر فرصت کِیِه؟ باید چه شرایطی به وجود بیاد که فکر کنیم الان وقته یک کاریه!؟ خودم همیشه با این …

وقتیکه چسب زخم تبدیل به راه حل میشه!

چسب زخم

بیایم و با خودمون روراست باشیم، هممون حداقل یکی از اینکارها رو حتما انجام دادیم: یک چیزی خراب شده، یا اصلا از اولش هم درست راه اندازی نشده بوده، ما هم بجای اینکه اصولی درستش کنیم دنبال یک میانبر میگردیم و با خلاقیتمون و یک روش ابداعی و البته موقتی، مشکل رو حل میکنیم که …

آیا دستشویی رستوران هم نیاز به طراحی دارد؟

رستوران Up & Down در بوداپست

راستش چند روزه که دارم به عنوان این نوشته فکر میکنم و آخر سر هم چیزی بهتر از اینی که نوشتم به ذهنم نرسید. فکر کنم عنوانی که نوشتم خیلی گمراه کننده باشه اما اگه آخرش که خوندین پیشنهاد بهتری داشتین بهم بگین 🙂 ماجرای این نوشته هم مثل تقریبا همه نوشته هام از اتفاقات …

چرا کسی از دستورالعملها و روشهای اجرایی تولید شده استفاده نمیکنه؟

راهنمای استفاده از ریموت کنترل

یکی از مشکلاتی که خیلی از سازمانها و شرکتها باهاش مواجه هستن اینه که کلی دستورالعمل و روش اجرایی تولید کردن اما کسی ازشون استفاده نمیکنه و عملا کارها طبق اونها انجام نمیشه! اما واقعا چرا؟ خب راستش نمیشه خیلی کلی نظر نداد و به قول معروف همینجوری ندید اظهار نظر کرد، اما با توجه …

نیروی انسانی، فرهنگ سازمانی، ایران؟ خارج؟

هشدار!

خب راستش یکی از اولین مواردی که معمولا سر دوره ها میشنوم اینه که این قرتی بازیها ماله خارجه و توی ایران جواب نمیده!! اینکه مثلا شما بیای فرآیند طراحی کنی و مستند سازی داشته باشی و … اما خب حقیقتش چیزی که همیشه هم سر کلاس تاکید میکنم اینه که واقعا داخل و خارج …

استخدام رسمی، ایجاد یا از بین بردن انگیزه!

فکر کردن

هفته ای که گذشت مثل خیلی از روزهای این چند وقت درگیر دوره های آموزشی برای سازمانها بودم. اونهایی که من رو از نزدیک میشناسن میدونن که تقریبا شروع کار حرفه ایم با درس دادن بود و هنوز هم ادامه داره؛ حقیقتش درس دادن برام همیشه جذاب بوده، چه اون موقعهایی که دوره های فنی …

از گذشته چی یادتون میاد؟

George Santayana

جرج سانتایانا (George Santayana) (البته اسم کاملش که اسم اسپانیاییش میشه خیلی طولانی تر از این حرفهاست 😉 ) یکی از نویسنده هایی به حساب میاد که بیشتر از کتابهاش، بخاطر یکسری از جمله هاش معروف شده (مثل همینی که توی تصویر بالا میبینید)! متولد ۱۸۶۳ توی مادرید بوده و علیرغم اینکه اصالتا اسپانیایی بوده …

نسل سوخته! ما؟ اونا؟ اینا؟ کیا بالاخره؟

توضیح اولیه: این نوشته یک جورایی ادامه چند تا نوشته قبلتر هستش که البته عناوینشون هیچ ربطی به هم ندارن اما اگه اون نوشته را نخوندین و حوصله هم دارین، توصیه میکنم که اول اون مطلب رو بخونید (دوستی، عشق، تجربه و فیلم!). این نوشته، یک مقدمه کوچولو داره و اون هم اینکه کمی طولانیه …

اگر تنها ابزارت “چکش” باشه، همه چیز رو شکل “میخ” میبینی!

If all you have is a hammer, everything looks like a nail!

یک قانونی وجود داره که جاهای مختلف به اسمهای مختلفی بهش اشاره شده، مثل “قانون ابزار“، “قانون چکش”، “چکش طلایی” یا “چکش مازلو”؛ این آخری به این دلیل اینجوری نامگذاری شده که آبراهام مازلو توی سال ۱۹۶۶ یک جمله با مضمون عنوان همین نوشته گفته! نکته ای که توی این جمله روش تاکید شده اینه …

وقتی حرف از بهبود میزنیم از چی حرف میزنیم؟ (نگاهی ساده به مدیریت ناب یا Lean Management)

بهبود مستمر

به عنوان یک مشاور سازمانی اغلب اوقات عنوان اصلیِ کاری که قرار هست توی یک شرکت یا سازمان انجام بدی “بهبود” میشه! توی این نوشته میخوام به یکی از رویکردهای خیلی جذاب و کاربردی برای بهبود بپردازم و کمی راجع بهش بنویسم. کلیت ماجرای این نوشته به مفهوم Lean Management یا چیزی که توی فارسی …